هم سلولی...
نمی دانم در کدام نقطه ی این شهر چشم امید به کلبه ام بستی اما برای همیشه با تو دوستم. فاصله یعنی تمام تو وقطع کردن تو محال است دلم تاب نمی اورد تمام شادی ها را برای او خواستم در شبی که بارانی بود خدایا تو شاهدی داشت بغضش میترکید اما انگار لوکس بلاگ لاوی اش قویتر بود زودتر ترکید تغییر ادرس داد.نگذاشت. مجنون که باشی غمش را میشویی با اشک چشمانت تا بی نهایت فکرش را نکن خوب بشوی من دریای اشکم برایت راستی اسمت چه بود یادم امد رها در قلب یک تنها لعنتی انگار مهره ی مار دارد هر چه نگاهش میکنم چشمانم خسته نمی شود نگاهم فدای یک نگاهت گفتی خسته ای گفتم پا هستم . گفتی مطمئنی. گفتم حرفم حرف است. ارام شد . گفتم تو نسیمی که بر صورت یک مسافر ارام گرفتی چه زود دیر می شود
پس نوازش کن رگ هایم تهی از خون است تنم را سرمایی از سکوت می بلعد اما تو باش دیگر هیچ نمیخواهم من دنیا را با چشم تو میخواهم زندگی را بی نگاهت هرگز r.m نازنین تو تک ستاره اسمان من بودی بتاب زمین زیر پایت است چشمی سیاه در انتظار خوش رقصیت قسمت لوتی فقط خدا نگهدار قسمت نالوتی اما بازم بشمار 1/2/3
نظرات شما عزیزان:
میس خیلی قشنگ بود خعلییییییییییییییییییییییییییی یییییییییییی